ما به گونه،"یاناق" می گوییم
گوش را هم "قولاق" می گوییم
به عروسک،"اویونجاق" و "قولچاق"
و به کودک،"اوشاق" می گوییم
به عقب دال" و "ساغ و سول"، چپ و راست
به جلو هم "قاباق" می گوییم
به سفید "آغ" و بر عروسی "توی"
رقص را "اویناماق" می گوییم
"سوفره سالماق" به سفره گستردن
و به مهمان،"قوناق" می گوییم
"تاختا قاشیق" به قاشیق چوبی
و به چاقو،"پیچاق" می گوییم
دست را " ال" به چشم،گؤز، "باش": سر
به دو تا پا "آیاق" می گوییم
چونکه آماده شد،به خاگینه
خورده و "قیقاناق" می گوییم
کرّه خر را "قودوق"به خر،"ائششک"
داس را هم "اوراق" می گوییم
جای نزدیک را " یاخین"،جایِ
دور را هم "اوزاق" می گوییم
استخوان را "سوموک"به "طحال"
در همه جا "دالاق" می گوییم
هنچنین شوهر دو خواهر را
خودی و "باجناق" می گوییم
رود را "چای" و کفش را " باشماق"
ظرف سگ را "یالاق"می گوییم
به زن"آرواد"،"قادین" به دختر"قیز"
شانه را هم "داراق" می گوییم
مژه را "کیپریک" و به دندان" دیش"
نیز لب را "دوداق" می گوییم
همه جا بر وسیله ی سرکوب "
دگه نک" یا "چوماق" می گوییم
استخوان را "سوموک" به زانو "دیز"
پینه را هم "یاماق" می گوییم
به دبیر و معلم " اؤیرَتمَن"
امتحان را "سیناق" می گوییم
چون که آمد به کشور و جایی
خشک سالی،"قورواق" می گوییم
به جوانی «جاوانلیق»و به کلاه
«بورک»،«باشلیق»،«پاپاق» می گوییم